سلام آقای خوبی ها ...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

جای من در این دنیا کجاست؟

تو می دانی؟

شما چی، شما می دانید؟

چه کسی می داند که من کجای این دنیا هستم؟ که من اصلا چرا در این دنیا هستم؟

از کجا آمده ام و به کجا می روم؟!

شاید اصلا من نمی خواستم که بیاییم، اما حالا آمده ام و با ید فکر حالا را بکنم.

باید به این بیندیشم که چگونه این مسیر را به انتها برسانم.

این مسیر مانند یک جاده ی صاف نیست که فقط باید مستقیم رفت، بلکه پر از پیچ و خم و پستی و بلندی است.

در این مسیر تنها نیستیم، همسفران زیادی داریم، همسفرانی که فقط عده ای را ما انتخاب می کنیم و ما بقی انتخاب شده اند.

در این مسیر اتفاقات خوب و بد بسیاری چشم به راه ما هستند تا به آنها برسیم.

اما آیا به راستی ما به سوی اتفاقات می روم یا آنها به سوی ما می آیند؟

آیا میانبرهایی وجود دارد که زودتر به  مقصد برسیم؟ که به اتفاقاتی که سرعت ما را کم می کنند نخوریم؟

نظر شما را نمی دانم ولی من فکر می کنم که این میانبرها وجود دارند و این ما هستیم که باید چشمان خود را باز نگه داریم تا آن ها را بشناسیم و از آنها رد نشویم.

اما همانجور که میانبرهایی وجود دارند که ما را  زودتر به  مقصد می رسانند، مطمئنا راه های هم هستند که ما را از مقصدمان دور می کنند، همان هایی که ما را به بن بست می کشانند. و باید مراقب بود که اگر روزی به بن بست رسیدیم راه برگشت را گم نکنیم.

البته اگر راه برگشتی برای خود گذاشته باشیم.

سلام آقای خوبی ها ......
ما را در سایت سلام آقای خوبی ها ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا نجفی rezanajafi بازدید : 203 تاريخ : يکشنبه 25 فروردين 1392 ساعت: 17:05

من می دانم که خوبی کردن، خوب است.

من می خواهم وقتی دلم گرفت کسی باشد تا با او درد دل کنم.

من می خواهم وقتی گره ای در کارم آمد، کسی باشد که گره گشا باشد.

من امید وارم وقتی که نیاز به دستی پیدا کردم که مرا بالا بکشد، دنبال آن دست نگردم. دوست دارم وقتی به بالا نگاه کردم آن دست آماده باشد تا آن را بگیرم.

و هزار دوست داشتن های دیگر و هزاران خواستنی های دیگر...

اما به چه قیمتی؟

آن دست به چه قیمتی به سمت می آید تا کمکم کند؟ تا دستم را بگیرد؟

حالا که من خوبی می خواهم، حالاکه من یار می خواهم، حالا که من دست می خواهم، چگونه باید باشم؟ آیا غیر از این است که باید خوب باشم، که باید یار باشم، که باید دست باشم.

آری منظورم همین است:

خوبی کن، خوبیت می کنند

یاری کن، یاریت می کنند

دست بگیر تا دستت را بگیرند.

 اگر تاکنون دست کسی را نگرفته ای و کسی در حق تو این کار را کرده است یادت باشد که از آن لحظه به بعد وظیفه ای بر دوش تو نشسته است و آن را خودت می دانی که چیست.

بار ها شنیده ایم که گفته اند و می گویند که: جواب خوبی، خوبی و جواب بدی هم بدی است.

قانون طبیعت نیز می گوید: هر عملی، عکس العملی دارد.

پس یادت باشد هر هرفی که بزنی روزی به خودت برمیگردد. ممکن است آن روز سال های سال طول بکشد اما در آمدنش شکی نیست.

مانند مرگ...

سلام آقای خوبی ها ......
ما را در سایت سلام آقای خوبی ها ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا نجفی rezanajafi بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت: 19:00